وبلاگ http://www.myreallylove.loxblog.comفرا رسیدن ایام محرم رو به همه ی عاشقان حسینی تسلیت می گوید

0rfo_ashoura_by_ashoura-660x330.jpg

با عرض سلام و درود بر همه ی شما عاشقان اهل بیت ،فرارسیدن ایام سوگواری وشهادت

را به همه ی شما دوستان عزیزم تسلیت می گممن طی 18 سال عمرم، 10 سال زنجیر زدم

و یک سال هم خونه نشستم و هیچ کاری نکردم و این دوسال آخرم دارم میرم خیمه تو ی

این ایام هر کی به نوبه ی خودش یک وظیفه داره و یک کاری می کنه منم پارسال واقعا

از ته دلم می گم که سعادتی بود و در خیمه پسر داییم به نوکرهای امام حسین  تونستم

خدمت کنم و امسالم پسر داییم ازم دعوت کرد تا برم و دوباره نوکری نوکرهای امام

حسینو بکنم و منم با تمام وجودم قبول کردموااای دوستان نمی دونین چه شور و حالی

داشتم وقتی پارسال داشتم به امام حسین خدمت  می کردم دعاهای زیبای مردم یک طرف

شور و حال حسینی منم یک طرف واقعا وصف نشدنیه و نمی تونم توصیف کنم

پارسال یک اتفاق جالب و یک خاطره برام پیش اومد،خیمه ای که پسر داییم داره از پارسال

توی این ایام بر پا می کنه از خونه ما تقریبا خیلی دوره به دلیل مجوز ندادن و برخی از

مشکلات پسر داییم خیمه رو نزدیک خونه مادربزرگش بر پا می کنه و من این راه رو با

دوچرخه به عرض 60 دقیقه طی می کنم،یک شب اینقدر ذهنم درگیر یک مسله بود و از

اینورم داشتم به کارهای خیمه می پرداختم کلا گیج شده بودم ساعت 10 شب شده بود و ما

وسایل خیمه رو جمع کرده بودیم و باید میرفتیم خونه هامون بعد خداحافظی و یک

خسته نباشید به هم رفتیم به طرف وسیله هامون که بریم به خونه هامون سه تا از دوستام

با موتور رفتن و پسر داییمم چون خونه مادر بزرگش نزدیک بود رفت تا شبو اونجا بخوابه

منم داشتم میرفتم به سمت دوچرخم تا قفلشو باز کنم یهو دیدم کلیدم نیست باور کنید

همه ی جیب هامو سه دفعه چک کردم با دقت ولی هیچ اثری ازش نبود توی خیمه

رو نگاه کردم توی مسیری که ازش رفت و آمد می کردم و نگاه کردم ولی انگار

آب شده بود رفته بود تو زمینهوا خیلی سرد بود و راه طولانی و اگر هم دوچرخه

رو تو اون محل میزاشتم احتمالش بود صبح بیام و ببینم دیگه نیست مونده بودم

چکار کنم نیم ساعت از گشتن من گذشته بود زنگ زدم پسر داییم

و اونم سریع اومد بیرون باهم گشتیم ولی پیدا نشد کاملا نا امید شده بودم

از ته دل گفتم یا امام حسین خودت کمکم کن پس از گشتن پسر داییم و

نا امید شدنش برگشت بهم گفت دوباره جیب هاتو بگرد منم گفتم چند بار

گشتم نبوده گفت حالا ایندفعه رو هم بگرد دست کردم تو جیبم و دیدم صدای

کلید میاد اون لحظه شوکه شده بودم پسر داییم گفت پیدا شد منم در حالی

که شوکه شده بودم گفتم آره ولی باور کن من این جیبمو خیلی با دقت گشم

نبود ولی فکر کنم وقتی از امام حسین کمک خواستم زود جوابمو داد بعد پسر

داییم که از من خیلی مذهبی تره و تو هیت ها همیشه هست گفت از این چیزها

خیلی پیش میاد برو به سلامت منم در حالی که تو شوک بودم

دوچرخمو سوار شدم و اومدم خونه 

این مطلبی که الان می خوام بگم واسم یک خاطره شیرین بود من پارسال در حال

خدمت گذاری به عاشقان اهل بیت بودمکه دوتا دختر کوچولو که فکر کنم آبجی بودن

با هم اومدن و چای می خواستن و قدشون نمی رسید تا چای بردارن و من بهشون چای ها

رو دادم بعد یکیشون با زبون شیرین و قشنگش گفت ببخشید این لیوان ها خیلی داغه

آب سرد ندارید؟من گفتم اینجا نداریم متاسفم بعد گفتن پس این لیوان ها رو بگیرین ما

چای نمی خوایم در حالی که داشتن لیوان ها رو میدادن کاملا هم ناراحتی تو

صورت هاشون موج میزد منم یک لحظه یاد خواهر خودم افتادم ویهویی گفتم

لیوان ها دستتون باشه تا من بیام بعد دیدم فعلا کسی نیست که تقاضای چای کنه

و بعد سریع رفتم تو خونه ای که لیوان ها رو می شستیم  شلنگ آب و آوردم بیرون

و شیر آب و باز کردم و گفتم سریع بیاین تا چایتونو براتون سرد کنم بعد دوتا خواهر

هم زمان بهم یک نگاهی  کردن و بعد اومدن سمت من درحالی که داشتم چای داغ

اون ها رو سرد می کردم ایندفعه خوشحالی رو تو چشم های اونا دیدم بعد اینکه

چایشون خوردن لیوان ها رو تحویل دادن و تشکر کردن رفتن ومنم خیلی لذت بردم

از دیدن اون دوتا دختر کوچولو که منو یاد آبجیم انداختن 

منم از همینجا به همه ی عاشقان اهل بیت و خدمت گذاران اهل بیت چه آشپزها، چه

زنجیر زن ها و سینه زن ها و چه مداحان و چه کسانی که در خیمه خدمت گذاری می کنند

و همه و همه یک خسته نباشید جانانه می گم

 ایشالا هر جا که هستید شاد و تندرست و پاینده باشید

                                                                                                               pyjg_aksgif_ir_emaam_hossin_gif_تصاویر_متحرک_محرم_و_امام_حسین_ع53.gif

 



نظرات شما عزیزان:

mahtab
ساعت12:08---16 دی 1397
خیلی قشنگ بود
پاسخ:سلام ممنونم از نظرتون شاد و پیروزباشید


meslehmah
ساعت21:37---14 مهر 1395

چجوری دانلود کنم نوحه وبتو
پاسخ: با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما، فقط کافیه شما روی کلمه اینجا کلیک کنید تا  این مداحی دانلود بشه با سپاس از حضورتون موفق باشید

 



meslehmah
ساعت21:37---14 مهر 1395
سلام داداش ساماندوباره خنگ بازی درآورده بودی؟ خخخخ کلیداتو نمیدیدی

البته پسر داییت راست میگه پیش میاد .

خوشحالم که خوشحالی.

پاسخ: سلام مهسا خانوم،نخیر خنگ بازی چیه؟کلید ها دستم بود لحظه آخر اینقدر ذهنم درگیر خیمه و یک موضوع اعصاب خوردکنی بود که نفهمیدم دست کلیدم چی شد و شک ندارم که تو جیبم نبود اون لحظه و به دید من ربطی نداره ،این یک اتفاق شیرین برام بود،((شاید برای شما هم اتفاق بیوفتد)) منظور پسر داییم دیدمن نبود منظورش اتفاق هایی که شبیه به یک معجزه هست برای عاشقان حسینی میوفته بود. مرسی امیدوارم همیشه لبخند بر لبانتون جاری باشه پیروز و پاینده باشید


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 5 آبان 1392برچسب:, | 5:9 | نویسنده : Saman Tanha |
.: Weblog Themes By Bia2skin :.

پشتیبانی

محرم الحرام تسليت